حضرت آدم در قرآن و روایات
حضرت آدم علیهالسلام نخستین پیامبر الهى و پدر بشر است. که مطابق با قرآن خداوند، او را از خاک بیافرید و اسماء را به او تعلیم نمود و آنگاه به فرشتگان دستور داد که بر آدم سجده کنند. ماجرای هبوط آدم و همسرش از بهشت نیز مورد دیگری است که قرآن بدان اشاره نموده است.
وجه تسمیه آدم
«آدم» یعنى خاک قرمز؛ وى از مواد أرضى آفریده شد و جاندار گردید «أداما» لفظى است عبرى و به معنى گرد و خاک و یا زمین قابل زراعت مى باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است. [۱]
در حدیثی از امام علی علیه السلام در پاسخ به پرسش از علت نامگذاری آدم و حوا آمده است: «إنّما سُمّیَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ».[۲] آدم را آدم نامیده اند، چون از اَدیم(پوسته) زمین آفریده شد.
حضرت آدم علیهالسلام در قرآن
نام آن حضرت 25 بار در آیات قرآن کریم در سورههای بقره، آل عمران، مائده، اعراف، اسراء، کهف، مریم، طه، یس آمده است.
موضوعات مربوط به آدم در قرآن از این قرارند:
تحریف آیین مسیح در گذر تاریخ
تحریف آیین مسیح در گذر تاریخ
محمد توحیدی:
بررسی تحریف در آیین مسیحیت در گروی مطالعه ی تاریخ زندگانی حضرت مسیح و آشنایی با تاریخ کلیسا است.
در مورد تاریخ مسیحیت اولین سؤالی که به ذهن می رسد این است که آیا مجموعه ی مدون و معتبری از زندگانی حضرت مسیح وجود دارد؟ و یا ایمکه تا چه حد می توان به سیره ی حضرت مسیح دست یافت؟
در پاسخ به این سؤال باید یادآور شویم تنها کتاب هایی که کلمات و سیره ی حضرت مسیح را به تصویر کشیده اند، کتاب هایی است که امروزه به عنوان انجیل شناخته می شوند. به جز انجیل ها، کتاب دیگری در مورد تاریخ زندگانی حضرت مسیح در دست نیست.
مسلمانان غالباً از انجیل به عنوان کتابی آسمانی که بر حضرت مسیح نازل شد یاد می کنند، اما مسیحیان وجود کتابی را که بر حضرت مسیح نازل شده باشد انکار می کنند. انجیل های کنونی کتاب هایی است که مسیحیان اولیه در مورد زندگانی مسیح به نگارش در آورده اند.
حال این سؤال پیش می آید که این کتاب ها تا چه حد معتبر است؟ نسخه های انجیل ها مربوط به چه زمانی است؟ و آیا براستی انجیل های کنونی نوشته ی نویسندگان یاد شده است یا خیر؟
در مورد اعتبار انجیل ها قبل از هر چیز باید یاد آور شویم که هرگز دلیل معتبری از سوی مسیحیان بر اعتبار انجیل ها ارائه نشده است. ادعای مسیحیان آن است که این انجیل ها زیر نظر روح القدس نگاشته شده و از خطا مصون مانده است. اما براستی دلیل این ادعا چیست؟!
طبق گزارشات تاریخی، تا پایان قرن اول میلادی بیش از صد انجیل در مورد زندگانی حضرت مسیح نگاشته شد، اما بعدها و به مرور زمان چهار انجیل از میان این کتاب ها رسمیت یافت و در نهایت به عنوان بخشی از کتاب مقدس مسیحیان انتخاب شد.
یک نویسنده ی مسیحی در این باره می نویسد: « اناجیل و رساله های پولس بیش از سایر نوشته ها بین کلیساها می گشت و قرائت می شد و به همین دلیل زودتر از همه مورد قبول واقع شد. اعلام رسمی کتاب های عهد جدید به وسیله ی کلیسا قبل از قرن چهارم میلادی میسر نشد… آتاناسیوس از آباء مقتدر کلیسا در سال ۳۶۷ م تمام ۲۷ کتاب عهد جدید را نام برده می افزاید هیچ کس به این کتاب ها چیزی اضافه نکند و چیزی از آن کم نشود ».۱
این سؤال هنوز پاسخ معتبری نیافته است که چگونه مسیحیان توانستند دریابند از میان ده ها انجیل، این چهار کتاب زیر نظر روح القدس نگاشته شده و باید جزء کتاب مقدس قرار بگیرد؟! این مشکل در مورد سایر کتاب ها و نامه های عهد جدید به مراتب مشکل تر است.
دلیل اعتبار کتاب مقدس، دو چیز می تواند باشد:
اول هدایت روح القدس که این مسأله، خود به عبارتی از عهد جدید مستند است.
دوم فتاوای آباء کلیسا که اعتبار آن هم به کتاب مقدس باز می گردد و بدیهی است که برای اثبات کتاب مقدس نمی توان به خود آن استناد جست.
فقدان گزارش معتبری از زندگانی، گفتار و سیره ی حضرت مسیح بهترین زمینه را برای تحریف در آیین مسیحیت به وجود آورد. اما با این حال بررسی بخش هایی از کتاب مقدس فعلی نیز می تواند گویای وقوع تحریف در کلیسای مسیح باشد؛ به این مهم خواهیم پرداخت.
اسلام آوردن خواننده فرانسوی
شاید برخی تصور کنند که گرایش به اسلام تنها در میان مردم عادی وجود دارد. در حالی که نگاهی به طیف گسترده اسلام آورندگان نشان می دهد نور ایمان و منطق مستحکم اسلام ، فطرت خداجوی هر انسان حقیقت طلبی را به خود جذب می کند. به همین دلیل دانشمندان، روشنفکران، سیاستمداران، ورزشکاران و هنرمندان نیز در زمرۀ رهیافتگان به اسلام، آخرین و کامل ترین دین آسمانی قرار دارند. خانم "ملانی جورجیادز" ( Mélanie Georgiades) با نام هنری دیامز (Diam's)، خواننده رپ فرانسوی از جمله کسانی است که پس از مدتها خوانندگی و در اوج شهرت / آرامش و سعادت خود را در اسلام یافت و مسلمان شد. ماجرای زندگی و دیدگاه های او ، همچون دیگر اسلام آورندگان شنیدنی و جالب است.
داستان امیرحسین
به نقل از وبلاگ ناصر کاوه
توی دانشگاه مشهور بود به اینکه نه به دختری نگاه می کنه و نه اینکه، تا مجبور بشه با دختری حرف می زنه … هر چند، گاهی حرف های دیگه ای هم پشت سرش می زدن … .توی راهرو با دوست هام ایستاده بودیم و حرف می زدیم که اومد جلو و به اسم صدام کرد … خانم همیلتون می تونم چند لحظه باهاتون صحبت کنم؟
کنجکاو شدم … پسری که با هیچ دختری حرف نمی زد با من چه کار داشت؟ … دنبالش راه افتادم و رفتیم توی حیاط دانشگاه … بعد از چند لحظه این پا و اون پا کردن و رنگ به رنگ شدن؛ گفت: می خواستم ازتون درخواست ازدواج کنم؟ … .چنان شوک بهم وارد شد که حتی نمی تونستم پلک بزنم … ما تا قبل از این، یک بار با هم برخورد مستقیم نداشتیم … حتی حرف نزده بودیم … حالا یه باره پیشنهاد ازدواج … ؟ پیشنهاد احمقانه ای بود … اما به خاطر حفظ شخصیت و ظاهرم سعی کردم خودم رو کنترل کنم و محترمانه بهش جواب رد بدم … .بادی به غبغب انداختم و گفتم: می دونم من زیباترین دختر دانشگاه هستم اما … .
پرید وسط حرفم … به خاطر این نیست … .
در حالی که دل دل می زد و نفسش از ته چاه در میومد … دستی به پیشانی خیس از عرق و سرخ شده اش کشیده و ادامه داد: دانشگاه به شدت من رو تحت فشار گذاشته که یا باید یکی از موارد پیشنهادی شون رو قبول کنم یا اینجا رو ترک کنم … برای همین تصمیم به ازدواج گرفتم … شما بین تمام دخترهای دانشگاه رفتار و شخصیت متفاوتی دارید … رفتار و نوع لباس پوشیدن تون هم … .
همین طور صحبتش رو ادامه می داد و من مثل آتشفشان در حال فوران و آتش زیر خاکستر بودم … تا اینکه این جمله رو گفت: طبیعتا در مدت ازدواج هم خرج شما با منه … .
دیگه نتونستم طاقت بیارم و با تمام قدرت خوابوندم زیر گوشش … .
تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ … من با پسرهایی که قدشون زیر ۱۹۰ باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ترین مدل های روز باشه اصلا حرف هم نمیزنم چه برسه … .
از شدت عصبانیت نمی تونستم یه جا بایستم … دو قدم می رفتم جلو، دو قدم برمی گشتم طرفش.
اون وقت تو … تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به ۱۸۵ میرسی … اومدی به من پیشنهاد میدی؟ … به من میگه خرجت رو میدم … تو غلط می کنی … فکر کردی کی هستی؟ … مگه من گدام؟ … یه نگاه به لباس های مارکدار من بنداز … یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می ارزه … .
و در حالی که زیر لب غرغر می کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم … دوست هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن … با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم … .
هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته. کاملا مودبانه ازت خواستگاری کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده … تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری … .
دستورالعمل های آیت الله بهجت برای شفای بیماران
موارد سفارش شده از حضرت آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره جهت شفای بیماران:
1. آب زمزم با تربت سیدالشهداء علیهالسلام مخلوط شود و به نیت شفا میل نماید.
- حضرت آیت الله بهجت در پاسخ به چگونگی انجام این دستورالعمل میفرمودند: مقدارکمی تربت امام حسین علیهالسلام مثلا به قدر دانه ماش، در یک لیوان آب زمزم مخلوط بفرمایید و مریض صبح و شب یک جرعه (به اندازه یک قاشق چایخوری) به نیت شفا میل نمایند.
- در مواردی که به دلایل پزشکی یا به هر دلیل دیگر، امکان انجام این کار توسط خود مریض وجود نداشت؛ میفرمودند شخص دیگری به نیابت از وی به همین نیت استشفاء، میل نماید.
- در مواردی که، تربت سیدالشهدا علیهالسلام در دسترس نبود؛ میفرمودند: میتوان با تراشیدن مقداری از مهر یا تسبیح تربت سیدالشهداء علیهالسلام این دستورالعمل را انجام داد.
2. به همین نیت به افراد متعدد صدقه بدهید، ولو به هر کدام زیاد نباشد؛ تا انشاءالله خداوند شفا عنایت فرماید.
3. هفتاد بار سورۀ حمد را به مخلوط آب زمزم و تربت بخوانید و سپس آن را به مریض بدهید تا بهصورت مرتب هر روز بخورد.
4. به نیت شفا هر روز هفت بار سورۀ حمد را قرائت کنید. و همچنین هر که به عیادت مریض میآید به نیت شفا سورۀ حمد را بخواند.
5. مریض پس از نماز صبح دو رکعت نماز حاجت بخواند و پس از آن سه مرتبه بگوید:
اللَّهُمَ اشْفِنِی بِشِفَائِکَ وَ دَاوِنِی بِدَوَائِکَ وَ عَافِنِی بِعَافِیَتِکَ فَإِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِک بِحُرْمَةِ الإمامِ الکاظِم علیهالسلام.
خدایا، مرا به شفای خود شفا ده و به دوای خود دوا ده و از بلایت عافیتم بخش؛ چرا که من بندۀ تو و فرزند بندۀ توأم.
البته اگر مریض کودک است یا به هردلیلی نمیتواند این دعا را خودش بخواند، شخصی دیگر میتواند به نیت شفای او، این دعا را به صورت ذیل بخواند:
اللَّهُمَ اشْفِه بِشِفَائِکَ وَ دَاوِهِ بِدَوَائِکَ وَ عَافِهِ بِعَافِیَتِکَ فَإِنَّهُ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِک، بِحُرْمَةِ الإمامِ الکاظِم علیهالسلام.
خدایا، او(بیمار) را به شفای خود شفا ده و به دوای خود دوا ده و از بلایت عافیت بخش؛ چرا که او بندۀ تو و فرزند بندۀ توست.
6. آیتالله بهجت رحمهالله میفرمودند: «برای سلامتی چشم، بعد از نمازها، آیتالکرسی خوانده شود، و پس از خواندن آن دستها بر روی چشمها گذاشته و بگوید:
أَللهُمَّ احْفَظْ حَدَقَتَیَّ بِحَقِّ حَدَقَتَیْ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ، أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام.
حاج محمّد صادق تخت فولادی استاد نخودکی اصفهانی
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجینه ای است که گوهرهای نایابی را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب این گوهرهای نایاب بسیار دارد!
به گزارش دین کامل، تخت فولاد درکنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مکه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرک ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی که برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرک آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جای جای این تکه از بهشت معنوی که قدم می گذاری عظمت های عرفانی و علمی زیادی مدفون است. یکی از این ذخایر عظیم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت شیخ محمد صادق تخت فولادی است.
قدوه السالکین مرحوم حاج محمد صادق مشهور به تخت فولادی از عرفای بزرگ قرن سیزدهم و استاد سیر و سلوک مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی رحمة الله علیه است که در اواخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار زندگی می کرده اند. در اوایل جوانی به کار رنگرزی اشتغال داشته و به کمک چند شاگرد کارگاه رنگرزی را اداره می کرده اند. عادت آن مرحوم در جوانی این بود که با وجود ناامنی حاکم به شهر هر روز عصر با شاگردان برای تفریح از شهر اصفهان خارج می شدند.
آشنایی با بابا رستم
روزی به هنگام غروب که از دروازه شهر به طرف شهر باز می گشتند، در بین راه در قبرستان تخت فولاد از دور چشمشان به پیرمردی می افتد که سر بر زانوی تفکر نهاده و در خود فرو رفته بود مرحوم حاجی (تخت فولادی) به شاگردان خود می گویند: هنوز تا غروب وقت زیادی است برویم و قدری با این پیر شوخی و مزاح کنیم پس از فرا رسیدن غروب به شهر باز می گردیم . به پیرمرد نزدیک می شوند و سلام می کنند پیرمرد سر برداشته جواب سلام می دهد و دوباره سر به زانو می گذارد. می پرسند اسم شما چیست؟ از کجا آمده اید؟ چکاره هستید؟ پیر جوابی نمی دهد، مرحوم حاجی با ته عصایی که در دست داشته به شانه پیرمرد می زنند و می گویند: انسانی یا دیوار که هر چه با تو صحبت می کنیم جوابی نمی دهی؟ باز هم جوابی نمی شنوند. لاجرم ایشان به همراهان می گویند برگردیم برویم ایستادن بیش از این نتیجه ای ندارد. چند گامی که از پیرمرد دور می شوند آن مرد بزرگ سر بر میدارد و به مرحوم حاج محمد صادق می فرماید: عجب جوانی هستی، حیف از جوانی تو! و دیگر حرفی نمی زند. مرحوم حاج شیخ محمد صادق با شنیدن این کلمات دیگر خود را قادر به حرکت نمی بیند، می ایستد و کلید دکان را به شاگردان می دهد. سپس خود برمی گردد و در خدمت پیر می نشیند. تا سه شبانه روز پیر سخنی نمی گوید جز اینکه هر چند ساعت یکبار بر سبیل استفهام می فرماید: اینجا چه کار داری؟ برخیز و به دنبال کار خود برو.
بعد از سه شبانه روز پیر روشن ضمیر به مرحوم حاجی می فرماید: شغل شما چیست؟ می گوید رنگرزی، پیر می فرماید: پس روزها برو به کسب خود مشغول باشد و شبها اینجا نزد من بیا.
مرحوم حاجی به دستور پیر عمل می کند روزها به شغل رنگرزی مشغول بوده و شبها با درآمد روزانه خود به خدمت پیر که نامش (بابا رستم بختیاری) بود می آمده است. آن پیر بزرگوار نیز وجوه مزبور را کاملا به فقرا ایثار می کرد. حتی اعاشه مرحوم حاج محمد صادق نیز از قبل مرحوم بابا رستم تأمین می گردید. پس از یکسال مرحوم بابا رستم می فرماید دیگر رفتن شما به دکان رنگرزی ضروری نیست، همین جا بمانید. مرحوم حاجی در آن محل که امروز به نام تکیه مادر شازده در قبرستان تخت فولاد اصفهان معروف می باشد، می ماند. مدت یکسال تمام شبها را به تهجد و عبادت و روزها را به ریاضت می گذراند.
پس از یکسال در روز عید قربان مرحوم بابا به مرحوم حاجی می فرمایند: امروز به شهر بروید. به منزل فلان شخص مراجعه کنید و جگر گوسفندی را که قربانی کرده اند بگیرید. بعد در ملا عام هیزم جمع کنید، و با جگر گوسفند اینجا بیاورید.
شخصی را که مرحوم بابا رستم نام برده بودند کسی بود که مرحوم حاجی محمد صادق با ایشان از قبل میانه خوبی نداشتند. به این علت مرحوم حاجی جگر گوسفندی را از بازار خریداری می کنند. قدری هیزم هم از نقاطی خلوت جمع آوری می کنند و با خود می برند. چون به خدمت بابا می رسند، ایشان با تشدد می فرمایند: هنوز اسیر هوی و هوس خود هستی و خلق را می بینی جگر را خریدی و هیزم را از محل خلوت جمع نمودی.
سالی دیگر می گذرد یک روز که مرحوم حاجی برای انجام حاجتی به شهر می روند در راه مقداری کشمش خریده و می خورند. پس از مراجعت مرحوم بابا با تغیر و تشدد می فرمایند: هنوز هم گرفتاری هوای نفسی.
زندگی وخاطرات شیخ حسنعلی نخودکی
حاج شیخ حسنعلی اصفهانی مشهور به نخودکی فرزند ملا علی اکبر در شب دوشنبه یا جمعه ماه ذی القعده الحرام سال1279 ه.ق دراصفهان درمحله معروف به جهانباره متولد شد. پدر بزرگوارشان شیخ حسنعلی را از همان کودکی درسحرگاه که خود به تهجد وعبادت می پرداخته بیدارواورا با نماز ودعا ورازونیاز وذکر خداوند آشنا ساخت واز هفت سالگی او را تحت تربیت و مراقبت مرحوم حاج محمد صادق قرار داد.
فرزند حاج شیخ حسنعلی اصفهانی از ایشان نقل می کند که: بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روز های ماه مبارک رمضان که با تابستانی گرم مصادف شده بود به اتفاق پدرم به خدمت استاد حاج محمد صادق مشرف شدم. دراین اثناء کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد.استاد نبات را تبرک کرد وبه صاحبش داد ومقداری خرده نبات که کف ذستش مانده بود به من داد وفرمود بخور من بی درنگ خوردم.
پدرم عرض کرد: حسنعلی روزه بود. حاجی به من فرمود: مگر نمی دانستی که روزه ات با خردن نبات باطل می گردد؟ عرض کردم: آری .فرمود پس چرا خوردی؟ عرضه داشتم : اطاعت امر شما را کردم. استاد دست مبارک خود را برشانه ام زد و فرمود : با این اطاعت به هر کجا که با ید می رسیدی رسیدی!
شیخ حسنعلی اصفهانی از همان زمان زیر نظر حاج محمد صادق به نمازو روزه وانجام مستحبات ونوافل شب وعبادت پرداخت وتا یازده سالگی که فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد پیوسته مورد لطف مرحمت خاص مرشد واستاد خود بودو در مواقع لزوم اورا مدد وارشاد میکرد.
ایشن فرمود :هر زمان که به هدایت وارشادی نیازمند میشدم حالتی شبیه خواب بر من عاض می گشت ودر ان حال روح ان مرد بزرگ به امداد و ارشادم می شتافت واز من رفع مشگل می فرمود.از جمله اینکه پس از فوت حاجی شخصی به من اصرار کرد که نزد استاد زنده برویم واز هدایت وارشاد او بهره مند شویم . به دنبال اصرار او بود که در حالتی شبیه خواب مرحوم حاج محمد صادق را دیدمکه آمدند ودست به شانه های من زدند وفرمودند: هر کس که مثل ما آب زندگانی خورد مرگی برای او وجود ندارد تو می خواهی کجا بروی؟
مرحوم حاج شیخ حسنعلی از دوازده تا پانزده سالگی تمام سال را شب تا صبح بیدار می ماندند و تمام روز های سال را به جز ایام محرمه روزه می گرفتند واز پانزده سالگی تا پایان عمر پر برکتش هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان وایام البیض هر ماه را روزه دار بودند وشبها تا به صبح نمی آرمیدند!
حاج شیخ خواندن و نوشتن وزبان وادبیات عرب رادر اصفهان فرا گرفت وفقه واصول ومنطق و فلسفه را نزد آخوند ملا محمد کاشی و میرزا جهانگیر خان قشقایی اموخت.
ایشان درسال 1303 ه.ق عازم مشهد شد ویک سال در جوار امام هشتم (ع) اقامت کرد وسپس برای تکمیل معارف الهی به نجف اشرف مشرف گردید ودر آنجا به تحصیل علوم دینی پرداخت واز محضر اساتیدی چون حضرات آیات سید محمد فشارکی وسید مرتضی کشمیری و ملا اسماعیل قره باغی دانش آموخت. ایشان در سال 1311 ه.ق بار دیگر به مشهد سفر کرد وتا سال 1314 ه.ق در جوار هشتمین معصوم روزگار گذراند.
دلباختگی به مقام ولایت حاج شیخ را چندین بار به عتبات کشاند تا اینکه در سال 1329 ه.ق به مشهد عزیمت کرد وتا پایان عمر در مشهد اقامت داشت.
فرزند بزرگوار حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در بیان علت اقامت شیخ در جوار امام رضا (ع) تا پایان عمر وانتخاب محل فوق به عنان محل دفن خویش اینگونه بیان داشته اند که:
سالها پیش پدرم فرموده بودند که:در آن زمان که مصمم شدم به نجف اشرف رحل اقامت افکنم در یکی از اتاق های صحن عتیق رضوی(صحن اقلاب کنونی) در مشهد به ریا ضتی سرگرم بودم در حال ذکر و مراقبه دیدم که درهای صحن مطهر عتیق بسته شد وندا برامد که حضرت رضا(ع) اراده فرموده ان که از زوار خویش سان ببینند پس از آن در محلی جنب ایوان عباسی در همین نقطه که اکنون مدفن پدرم می باشد کرسی نهادند وحضرت بر آن استقرار یافتند وبه فرمان ان حضرت درهای شرقی و غربی صحن عتیق گشوده شد تا زوار از در شرقی وارد واز در غربی خارج گردند. در آن زمان دیدم که پهنه صحن مالامال از گروهی شد که برخی به صورت حیوانات مختلف بودند واز پیشاپیش حضرتش می گذشتند وامام(ع) دست ولایت ونوازش بر سر همه آن زوار حتی آن ها که به صورت غیر انسانی بودند می کشیدند واظهار مرحمت می فرمودند.پس از آن سیر وشهود معنوی ومشاهده آن رافت عام از امام(ع) برآن شدم که در مشهد سکونت گزینم و چشم امید به الطاف و عنایات آن حضرت بدوزم.
ختم رسالت و ختم نبوت و بیان تفاوت آنها
نیاز دائمی انسان به هدایت الهی و راهنمایی وحی از یک سو، و صراحت قرآن و اجماع مسلمین بر ختم رسالت و کمال دین اسلام از سوی دیگر، پرسشهایی در زمینهی خاتمیت ایجاد کرده است. این پرسشها از منظرهای مختلفی قابل طرح و پاسخگویی اند; یکی از نگاه درون دینی و با توجه به هماهنگی آیات مربوط به خاتمیت و دیگری با نگاهی کلی به چگونگی تطبیق قوانین ثابت با نیازهای متغیر آدمی.
چه فرقی بین ختم رسالت و ختم نبوت وجود دارد؟ آیا می توان گفت منظور از ختم نبوت در آیهی خاتم النبیین (احزاب: ۴۰) ختم باب رسالت است؟
در بیان پاسخ به این پرسش و شبهه ابتدا باید تفاوت و یا رابطهی بین منصب «نبوت» و «رسالت» یا رابطهی بین «نبی» و «رسول» بررسی و تبیین شود. در این باب سه نظریه و دیدگاه مطرح شده است که طبق هر سه دیدگاه معلوم می شود که ختم نبوت ختم رسالت را شامل می شود و این دو با هم هماهنگ هستند و منقطع شدن باب نبوت مستلزم ختم رسالت خواهد بود.
۱) دیدگاه اول
دین حضرت نوح (ع)چه نام دارد؟ وآیا پیروان این دین هنوز وجود دارند ؟
در دوره های پیشین و در همه زمان ها دین الهی وجود داشت. اما نام دین های الهی مشخص نیست . همه دین های آسمانی را قرآن، اسلام ( تسلیم در برابر حکم خدا)معرفی نموده است (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلاَمُ ) (1) نیز دین حضرت ابراهیم را دین حنیف نامیده(2): " مَا کانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلاَ نَصْرَانِیا وَلَکنْ کانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا وَمَا کانَ مِنْ الْمُشْرِکینَ" (3)در زمان های بعدی تنها شریعت سه پیامبر بزرگ (موسی عیسی و پیامبر اسلام) به نام های دین یهود و مسیحیت(نصرانیت) و اسلام شناخته شده است، نیز برخی شریعتی را به حضرت یحیی منتسب می کنند به نام دین صائبی .
با تحقیقاتی که دربرخی منابع معتبر انجام شد به این مطلب دست نیافتیم که نام دین حضرت نوح (ع) چیست ؟.آنچه که در این زمینه وجود دارد این است:" که حضرت نوح (ع) از پیامبران اولو العزم بود که خداوند اورا با کتاب وشریعت جدا گانه وبه سوی همه ی مردم آن روز مبعوث نمود وکتاب او نخستین کتابی است که مشتمل بر شرایع الهی وشریعتش نیز نخستین شریعت ها بوده است" (4) "بنا بر این جاى تعجب نیست که نخستین پیامبر اولوا العزم و صاحب کتاب و قانون و شریعت، حضرت نوح ع بوده است " (5)
در ضمن اکنون کسی که مدعی پیروی از ایین نوح ع با شد وجود ندارد
پی نوشت ها:
1.آل عمران(3)آیه19.
2.بقره آیه135
3.آل عمران،آیه67.
4. رسولی محلاتی، تاریخ انبیاء، اسلامیه، چاپ سوم ، 1361، ص44
5.ناصر مکارم شیرازی تفسیر نمونه ، تهران، دا رالکتب الاسلامیه ، 1374، ج2 ص79
نام کتاب،دین و قوم حضرت نوح(ع) چه بود؟
نام کتاب حضرت نوح براساس روایات اسلامی تصریحاً بیان نشده است و در قرآن نیز از نام کتاب آن پیامبر عظیم الشأن سخنی نیامده است. گفته شده که نام کتاب نوح را صحف می گویند و صحف درباره نام کتاب آسمانی حضرت ابراهیم نیز شهرت دارد و لذا نام اختصاصی کتاب آن حضرت نیست چنان که در قرآن از کتاب موسی و به بخش هایی از تورات با نام صحف یاد شده است.
نوح ـ علیه السلام ـ زمانی به پیامبری مبعوث شد که مردم عصرش غرق در بت پرستی، خرافات، فساد و بیهوده گرایی بودند. آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود، بسیار لجاجت و پافشاری می کردند. و به قدری در عقیده آلوده خود ایستادگی داشتند که حاضر بودند بمیرند ولی از عقیده سخیف خود دست برندارند. نام قوم نوح در جایی ذکر نشده است هر چند در قرآن کریم به اوصاف این قوم بسیار پرداخته شده است. این قوم به حدی از حق دور بوده که بیش از نه صد سال تبلیغ حضرت نوح (ع) باز هم بر گمراهی خود سماجت ورزیده تا اینکه پیامبر خدا از هدایت آنها نا امید گشته و در نهایت از خدای متعال برای آنان درخواست عذاب میکند: وَ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلیَ الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا * إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّارا(1). «و نوح گفت: ای پروردگار من، بر روی زمین هیچ یک از کافران را مگذار، که اگر بگذاریشان، بندگانت را گمراه میکنند و جز فرزندانی فاجر و کافر نیاورند.»
وبلاگ دین کامل به جهت لزوم مرکزی مجازی برای نشر و گسترش تعالیم اسلام برای تمام قشرهای جامعه بوجود آمده است.در این وبلاگ تلاش ما معرفی اسلام بعنوان کاملترین و جامعترین دین خداست که بر پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد(ص)نازل شده است.سعی ما در مرکز مجازی دین کامل بر ایجاد انگیزه در نسل جوان خواهد بود.با توجه به اینکه زمان تغییر کرده است و بسیاری ممکن است به سفرهای خارجی با اهداف مختلف مسافرت کنند لازم است تا جوان ایرانی آگاهی کاملی نسبت به دین اسلام داشته باشد و به قول معروف چنته اش پر باشد تا بتواند در برابر تبلیغات ادیان گمراه کم نیاورد و به لحاظ تئوری بتواند مشت محکمی بر دهان یاوه گویان زده و خود را از اسارت اینان برهاند.
مرکز پیامک:۵۰۰۰۱۰۷۰۷۱۴۱۴
دستهبندی
-
جهاد و شهادت
(۱) -
شخصیت ها
(۱۳) -
نماز و ادعیه
(۶) -
اخبار دین کامل
(۲) -
دین کامل
(۵۰) -
معرفی کتاب
(۲) -
شیعه و شیعیان
(۱) -
زیبایی شناسی
(۲) -
ازدواج در اسلام
(۵) -
جهاد در اسلام
(۳) -
آیت الله بهجت
(۲) -
نبوت
(۵) -
تحول
(۲) -
دین شناسی
(۱) -
شخصیتهای قرآن
(۷)
کلمات کلیدی
- دین کامل
- اسلام دین کامل
- کاملترین دین
- دین حق
- دین
- کمال دین
- بهترین دین
- دین اسلام
- دین حضرت نوح
- جهاد در اسلام
- ازدواج در اسلام
- ختم نبوت
- آیت الله بهجت
- مجلسی
- نخودکی اصفهانی
- حضرت نوح
- جهاد
- ازدواج
- اسلام دین کامل است
- دعای فروش ملک
- دعای فروش زمین
- دعای فروش خانه
- دعای فروش آپارتمان
- دعای بعد از نماز صبح
- دعای افوض امری الی الله بعد از نماز صبح
- گشایش رزق و روزی
- دعای افزایش مال و ثروت
- دعای افزایش رزق
- افزایش روزی سریع
- افزایش رزق و روزی
آخرین مطلب
- اسلام دین کامل است
- اگر اسلام دین کامل است پس چرا اکثریت مردم آن را نپذیرفته اند؟
- دعای قرآنی برای فروش سریع آپارتمان و ملک و زمین
- دعای افوض امری الی الله بعد از نماز صبح
- دعای افزایش مال و ثروت با تاثیرات غیرقابل باور
- باطل کردن سحر و جادو
- علامه مجلسی که بود؟
- بحارالانوار
- حضرت لوط در قرآن و روایات
- حضرت ابراهیم در قرآن و روایات
پربیننده ترین مطالب
- دعای افزایش مال و ثروت با تاثیرات غیرقابل باور
- باطل کردن سحر و جادو
- چرا دین کامل به طور دفعى و یکجا ارسال نشد، چه ضرورتى براى تدریجى بودن وجود داشت؟!
- نام کتاب،دین و قوم حضرت نوح(ع) چه بود؟
- حضرت ابراهیم در قرآن و روایات
- حضرت نوح در قرآن و روایات
- حضرت ادریس در قرآن و روایات
- اسلام آوردن خواننده فرانسوی
- حضرت لوط در قرآن و روایات
- بحارالانوار
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحثتر
- اگر اسلام دین کامل است پس چرا اکثریت مردم آن را نپذیرفته اند؟
- معنای ختم نبوت دین کامل
- فلسفه جهاد در اسلام
- زیبایی از نگاه دین کامل
- حاج محمّد صادق تخت فولادی استاد نخودکی اصفهانی
- چرا دین کامل و دین حق اسلام است؟
- چرا خدا امروز دین کامل را به ما فرستاده است؟
- چرا دین اسلام دین کامل و کاملترین دین است؟
- چرا اسلام کاملترین دین است؟
- اهداف اساسی ازدواج در اسلام