آنچه کتاب خدا از اخبار این قوم شرح داده این است که این ها قومى از عرب بوده اند و ما این معنا را از نام پیامبرشان صالح علیه السلام که کلمه اى است عربى استفاده مى کنیم و از آیه 61 سوره هود برمى آید که آن جناب از همان قوم بوده، پس معلوم مى شود این ها مردمى عرب بوده اند که نام مردى از آنان صالح بوده و این قوم بعد از قوم عاد پدید آمده و تمدنى داشته اند که زمین را آباد مى کردند و در زمین هموار قصرها و در شکم کوه ها خانه هایى ایمن مى ساختند. (سوره اعراف، آیه 74) و یکى از مشاغل آنان زراعت بوده، یعنى چشمه هایى به راه انداخته و نخلستان ها و باغ ها و کشتزارها پدید آوردند. (سوره شعراء، آیه 148)
قوم ثمود طبق سنت قبائل زندگى مى کردند که پیرمردان و بزرگتران، در قبیله حکم مى راندند و در شهرى که جناب صالح علیه السلام در آنجا مبعوث شد هفت طایفه بودند که کارشان فساد در زمین بود و هیچ کار شایسته اى نداشتند. (سوره نمل، آیه 48) و در آخر در زمین طغیان کرده، بت ها پرستیدند و طغیان و سرکشى را از حد گذراندند.
بعد از آن که قوم ثمود پروردگار خود را فراموش کرد و در فسادکارى خود از حد گذشت، خداى عزوجل حضرت صالح پیغمبر علیه السلام را به سوى آنان مبعوث کرد و آن جناب از خاندانى آبرومند و صاحب افتخار و معروف به عقل و کفایت بود، (سوره هود، آیه 62 - سوره نمل، آیه 49) قوم خود را به دین توحید و به ترک بت پرستى دعوت کرد و آنان را همى خواند تا در مجتمع خود به عدل و احسان رفتار کنند و در زمین علو و گردنکشى نکنند و اسراف و طغیان نورزند، و در آخر آنان را به عذاب الهى تهدید کرد.
صالح علیه السلام همچنان به امر دعوت قیام مى نمود و مردم را به حکمت و موعظه حسنه نصیحت مى کرد و در برابر آزار و اذیت آنان در راه خدا صبر مى نمود تا شاید دست از لجبازى برداشته، ایمان بیاورند ولى به جز جماعتى اندک از مستضعفین قوم، کسى ایمان نیاورد، (سوره اعراف، آیه 75) طاغیان مستکبر و عامه مردم که همیشه دنباله رو طغیانند همچنان بر کفر و عناد خود اصرار ورزیدند و مؤمنین به صالح را خوار شمردند و جناب صالح را به سفاهت و جادوگرى متهم ساختند.
و از آن جناب دلیل و شاهدى بر نبوتش خواسته و گفتند: آیتى معجزه بیاور تا شاهدى بر صدق گفتارت در ادعاى رسالتت باشد، و از پیش خود این معجزه را پیشنهاد کردند که صالح براى آنان از شکم صخره سختى که در کوه بود ماده شترى بیرون بیاورد صالح علیه السلام نیز این کار را کرد و ناقه مطابق آن چه آن ها خواسته بودند از شکم کوه بیرون آمد و به آنان فرمود: خداى تعالى شما را امر فرموده که از آب چشمه، خود یک روز استفاده کنید و یک روز دیگر را به این ناقه اختصاص دهید تا آن حیوان از آن چشمه بنوشد، در حقیقت یک روز در میان براى شما باشد و یک روز در میان براى ناقه، و نیز دستور داده او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا هر جور که مى خواهد بچرد و زنهار که به او آسیب برسانید که اگر چنین کنید عذابى دردناک و نزدیک شما را خواهد گرفت.
دعوت صالح و انکار ثمود مدتى ادامه یافت تا آن که قوم ثمود طغیان را به این حد رساندند که نقشه کشتن ناقه را طرح کرده و شقى ترین فرد خود را وادار کردند تا آن ناقه را به قتل برساند و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگویان هستى آن عذابى که ما را به آن تهدید مى کردى بیاور، صالح در پاسخشان فرمود: تنها سه روز مهلت دارید که در خانه هایتان از زندگى برخوردار باشید و این وعده اى است که تکذیب پذیر نیست.
بعد از این تهدید مردم شهر و قبائل آن نقشه از بین بردن صالح علیه السلام را طرح کردند و در بین خود سوگندها خوردند که ما شب هنگام، بر سر او و خانواده اش مى تازیم و همه را به قتل مى رسانیم و آن گاه به صاحب خون او مى گوییم ما هیچ اطلاعى از ماجراى کشته شدن او و خانواده اش نداریم و ما به یقین راستگویانیم. آرى این نقشه را طرح کردند و خداى تعالى نیز نقشه اى داشت که آنها از آن خبر نداشتند، چیزى نگذشت که صاعقه آنان را گرفت در حالى که آمدنش را تماشا مى کردند.
و همچنین رجفه (زلزله بسیار شدید) و صاعقه اى آمد و قوم ثمود در خانه هایشان هلاک شدند، پس از آن حضرت صالح روى از آنان برتافت و به آن جسدهاى بى جان خطاب کرد که اى قوم! چقدر به شما گفتم دست از این بت ها بردارید و چند بار رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ نموده، درباره شما خیرخواهى کردم ولیکن شما خیرخواهان خود را دوست نمى داشتید و خداى تعالى صالح و آنهایى که ایمان آورده و از عذاب خدا پروا داشتند را نجات داد. و بعد از آن که همه از بین رفتند منادى الهى ندا در داد:
«أَلَا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ»(سوره هود/آیه68) آگاه باشید که قوم ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند و از رحمت خدا دور گشتند".[۳]
حضرت صالح علیه السلام در روایات
- پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمایند: شقى ترین انسان هاى اولیه همان کسى بود که ناقة صالح را پى نمود و در میان امت من پست ترین مردم همان کیست که خون سرخ تو را بر چهره ات جارى ساخت.[۴]
- «ابوحمزه ثمالى» از امام باقر علیه السلام روایت مى کند: جبرئیل هلاکت قوم ثمود را براى پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه بازگو کرد: صالح در حالى که بیش از «شانزده سال» از عمرش نمى گذشت به پیامبرى مبعوث گشت و تا سن 120 سالگى در میان قومش به ارشاد آن ها مى پرداخت. اما آن ها به دعوت وى وقعى نمى نهادند و سر بر آستان بتانى مى ساییدند که بالغ بر هفتاد نوع بود.[۵]
اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت صالح علیه السلام
- مطالعه در سیره حیات و دعوت حضرت صالح نشان مى دهد که این پیامبر الهى در برابر برخوردهاى نامعقول و خشونت آمیز و معاندانه قوم خود همواره بزرگوارانه رفتار نموده، با اغماض و عفو از خطا و گناهشان درمى گذشت.
در ابتداى روند دعوت صالح با استدلال هاى روشن آن ها را به توحید فراخواند. استدلالش را نپذیرفتند، بلکه در عوض، تهمت هاى ناروایى بدو زدند و حتى در نهایت گستاخى از او درخواست نزول عذاب نمودند. در تمام این مراحل آن چه از این مبلّغ گرانقدر و اسوه قرآنى مشاهده گردید، مواجهه کریمانه و نگاه مهربانانه و گذشت بزرگوارانه و خطاپوشى پدرانه بود. بنابراین به حق مى توان او را اسوه قرآن در صبر و متانت در رفتار با مخالفان دانست.[۶]
- در کتاب تورات حاضر از این پیامبر صالح هیچ نامى به میان نیامده و آن جناب از میان قوم ثمود سومین پیغمبرى است که نامشان در قرآن آمده که به امر الهى قیام نموده و به طرفدارى از توحید و علیه و ثنیت نهضت کردند و خداى تعالى نام آن جناب را بعد از حضرت نوح و حضرت هود آورده و او را به همان ثنائى که انبیاء و رسولان خود را مى ستاید ستوده است و او را برگزیده و مانند سایر انبیاء علیه السلام بر عالمیان برترى داده است.[۷]
پانویس
ترجمه المیزان (موسوى همدانى سید محمد باقر)، ج10، ص474.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.