داستان ابراهیم از نظر قرآن
نام حضرت ابراهیم علیه السلام و داستانهای مرتبط با آن حضرت در آیات زیر از قرآن آمده است:
سوره بقره، آیه 124-131 • سوره بقره، آیه 258-260 • سوره آل عمران، آیه 95-97 • سوره نساء، آیه 125 • سوره انعام، آیه 74-90 • سوره انعام، آیه 161 • سوره هود، آیه 69-76 • سوره ابراهیم، آیه 35-41 • سوره نحل، آیه 120-122 • سوره مریم، آیه 41-50 • سوره انبیاء، آیه 51-73 • سوره حج، آیه 26-30 • سوره شعراء، آیه 69-89 • سوره عنکبوت، آیه26 • سوره عنکبوت، آیه 31و32 • سوره احزاب، آیه 7 • سوره صافات، آیه 83-111 • سوره ص، آیه 45-46 • سوره شوری، آیه 13 • سوره زخرف، آیه 28 • سوره ذاریات، آیه 24 تا 37 • سوره نجم، آیه 37 • سوره حدید، آیه 26 • سوره ممتحنه، آیه 4 • سوره اعلی، آیه 18-19
آنچه از قرآن کریم درباره زندگی آن حضرت استفاده مى شود این است که: ابراهیم علیهالسلام از اوان طفولیت تا وقتى که به حد تمیز رسیده در نهانگاهى دور از جامعه خود مى زیسته و پس از آن که به حد تمیز رسیده از نهانگاه خود به سوى قوم و جامعه اش بیرون شده و به پدر خود پیوسته است و دیده که پدرش و همه مردم بت مى پرستند و چون داراى فطرتى پاک بود و خداوند متعال هم با ارائه ملکوت تاییدش نموده و کارش را به جایى رسانده بود که تمامى اقوال و افعالش موافق با حق شده بود، این عمل را از قوم خود نپسندید و نتوانست ساکت بنشیند.
لاجرم به احتجاج با پدر خود[۴] پرداخته او را از پرستش بت ها منع و به توحید خداى سبحان دعوت نمود، باشد که خداوند او را به راه راست خود هدایت نموده از ولایت شیطان دورش سازد. پدرش وقتى دید ابراهیم به هیچ وجه از پیشنهاد خود دست برنمى دارد، او را از خود طرد نمود و به سنگسارکردنش تهدید نمود.
ابراهیم علیهالسلام در مقابل این تهدید و تشدید از در شفقت و مهربانى با وى تلطف کرد و چون ابراهیم مردى خوشخلق و نرم زبان بود در پاسخ پدر نخست بر او سلام کرد و سپس وعده استغفارش داد و در آخر گفت: در صورتى که به راه خدا نیاید او و قومش را ترک گفته ولى به هیچ وجه پرستش خدا را ترک نخواهد کرد.[۵]
از طرفى دیگر با قوم خود نیز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو کرد[۶] با اقوام دیگرى هم که ستاره و آفتاب و ماه را مى پرستیدند، احتجاج نمود تا این که آنان را نسبت به حق ملزم کرد و داستان انحرافش از کیش بت پرستى و ستاره پرستى در همه جا منتشر شد.[۷]
روزى که مردم براى انجام مراسم دینى خود همه به خارج شهر رفته بودند. ابراهیم علیهالسلام به عذر کسالت، از رفتن با آنان تخلف نمود و تنها در شهر ماند، وقتى شهر خلوت شد به بت خانه شهر درآمده و همه بت ها را خرد نمود و تنها بت بزرگ را گذاشت. وقتى مردم به شهر بازآمده و از داستان باخبر شدند در صدد جستجوى مرتکب آن برآمده سرانجام گفتند: این کار همان جوانى است که ابراهیم نام دارد.
ناچار ابراهیم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق کرده، پرسیدند: آیا تو با خدایان ما چنین کردى؟ ابراهیم علیهالسلام گفت: شاید این کار را بت بزرگ کرده است و اگر قبول ندارید از خود او بپرسید تا اگر قدرت بر حرف زدن دارد بگوید چه کسى به بتها را به این صورت درآورده.
ابراهیم علیهالسلام قبلا به همین منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهیم علیهالسلام مى دانست که مردم درباره بت هاى خود قائل به حیات و نطق نیستند، ولیکن مى خواست با طرح این نقشه، زمینه اى بچیند که مردم را به اعتراف و اقرار بر بىشعورى و بىجانى بت ها وادار سازد، ولذا مردم پس از شنیدن جواب ابراهیم علیهالسلام به فکر فرورفتند و به انحراف خود اقرار نمودند و با سرافکندگى گفتند: تو که مى دانى این بت ها قادر بر تکلم نیستند.
ابراهیم علیهالسلام که غرضى جز شنیدن این حرف از خود آنان نداشت بىدرنگ گفت: آیا خداى را گذاشته و این بت ها را که جماداتى بىجان و بىسود و زیانند مى پرستید؟ اف بر شما و بر آنچه مى پرستید، آیا راستى فکر نمى کنید؟ و چیزهایى را که خود به دست خودتان مى تراشید مى پرستید و حاضر نیستید خدا را که خالق شما و خالق همه مصنوعات شما (یا اعمال شما) است بپرستید؟
مردم گفتند: باید او را بسوزانید و خدایان خود را یارى و حمایت کنید. به همین منظور آتشخانه بزرگى ساخته و دوزخى از آتش افروخته و در این کار براى ارضاء خاطر خدایان همه تشریک مساعى نمودند و وقتى آتش شعله ور شد ابراهیم علیهالسلام را در آتش افکندند، خداى متعال آتش را براى او خنک گردانید و او را در شکم آتش سالم نگه داشت و توطئه کفار را باطل نمود.[۸]
ابراهیم علیهالسلام در خلال این مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نیز که ادعاى ربوبیت داشت مورد خطاب و احتجاج قرار داد و به وى گفت: پروردگار من آن کسى است که بندگان را زنده مى کند و مى میراند. نمرود از در مغالطه گفت: من نیز زنده مى کنم و مى میرانم، هر یک از اسیران و زندانیان را که بخواهم رها مى کنم و هر که را بخواهم به قتل مى رسانم.
ابراهیم به بیان صریح ترین که راه مغالطه را بر او مسدود کند، احتجاج نمود و گفت: خداى متعالى آن کسى است که آفتاب را از مشرق بیرون مى آورد، تو اگر راست مى گویى از این پس کارى کن که آفتاب از مغرب طلوع کند، در اینجا نمرود کافر مبهوت و سرگشته ماند.[۹]
پس از آن که ابراهیم علیهالسلام از آتش نجات یافت باز هدف خود را تعقیب نموده و شروع به دعوت به دین توحید نمود و عده کمى به وى ایمان آوردند.[۱۰] قرآن کریم از آن جمله لوط و همسر ابراهیم علیهالسلام را اسم مى برد.
ابراهیم علیهالسلام به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوى ارض مقدس هجرت کردند، باشد که در آنجا بدون مزاحمت کسى و دور از اذیت و جفاى قومش به عبادت خداوند مشغول باشند.[۱۱]
و در آنجا بود که خداى تعالى او را با این که به حد شیخوخت و کهولت رسیده بود به تولد اسحاق و اسماعیل و از صلب اسحاق به یعقوب بشارت داد و پس از مدت کمى اسماعیل و بعد از او اسحاق به دنیا آمدند و خداوند - همان طورى که وعده داده بود - برکت را در خود او و دو فرزندش و اولاد ایشان قرار داد و مبارک شان ساخت.
مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهیم علیهالسلام به امر پروردگار خود به مکه که دره اى عمیق و بىآب و علف بود، رفت و فرزند عزیزش اسماعیل را به همراه مادرش هاجر در سن شیرخوارگى در آن مکان منزل داده و خود به ارض مقدس مراجعت نمود. اسماعیل در این سرزمین نشو و نما کرد و اعراب چادرنشین اطراف به دور او جمع شده و بدین وسیله خانه کعبه ساخته شد.
ابراهیم علیهالسلام گاهگاهى پیش از بناى مکه و خانه کعبه و پس از آن به مکه مى آمد و از فرزندش اسماعیل دیدن مى کرد.[۱۲] تا آن که در یک سفر مامور به ساختن خانه کعبه شد، لذا به اتفاق اسماعیل این خانه را بنا نهاد و این اولین خانه اى است که از طرف پروردگار ساخته شد و این خانه مبارکى است که در آن آیات بینات و در آن مقام ابراهیم است و هر کس درون آن داخل شود از هر گزندى ایمن است.[۱۳]
ابراهیم علیهالسلام پس از فراغت از بناى کعبه دستور حج را صادر نموده و آیین و اعمال مربوط به آن را تشریع نمود.[۱۴] آنگاه خداى تعالى او را مامور به ذبح فرزندش اسماعیل نمود. ابراهیم علیهالسلام داستان را با فرزندش در میان گذاشت و گفت: فرزند عزیزم! در خواب چنین مى بینم که تو را ذبح و قربانى مى کنم، نیک بنگر تا رأیت چه خواهد بود.
عرض کرد: پدر جان! هر چه را که مامور به انجامش شده اى، انجام ده و انشاءاللَّه بزودى خواهى دید که من مانند بندگان صابر خدا چگونه صبرى از خود نشان مى دهم. پس از این که هر دو به این امر تن دردادند و ابراهیم علیهالسلام صورت جوانش را بر زمین گذاشت، وحى آمد که اى ابراهیم خواب خود را تصدیق کردى و ما به همین مقدار از تو قبول کردیم و ذبح عظیمى را فدا و عوض او قرار دادیم.[۱۵]
آخرین خاطره اى که قرآن کریم از داستان ابراهیم علیهالسلام نقل نموده، دعاهایى است که ابراهیم علیهالسلام در بعضى از سفرها در مکه کرده[۱۶] و آخرین دعایش این است: پروردگارا پدر و مادر من و کسانى را که ایمان آورده اند در روز حساب بیامرز.
منزلت ابراهیم در نزد خداوند و موقف بندگى اش
خداى تعالى در کلام مجیدش ابراهیم را به نیکوترین وجهى ثنا گفته و رنج و محنتى را که در راه پروردگارش تحمل نموده بود، به بهترین بیانى ستوده و در شصت و چند جا از کتاب عزیزش اسم او را برده و موهبتها و نعمت هایى را که به او ارزانى داشته در موارد بسیارى ذکر کرده است، اینک چند مورد از آن مواهب را در این جا ذکر مى کنیم:
- خداى تعالى رشد و هدایت او را قبلاً ارزانیش داشته بود.[۱۷]
- او را در دنیا برگزید و او در آخرت نیز در زمره صالحین خواهد بود زیرا او در دنیا وقتى خدایش فرمود: تسلیم شو، گفت: تسلیم امر پروردگار عالمیانم.[۱۸]
- او کسى است که روى دل را به پاکى و خلوص متوجه خدا کرده بود و هرگز شرک نورزید.[۱۹]
- او کسى است که دلش به یاد خدا قوى و مطمئن شده و به همین جهت به ملکوتى که خدا از آسمانها و زمین نشانش داد ایمان آورد و یقین کرد.[۲۰]
- خداوند او را خلیل خود خواند.[۲۱]
- رحمت و برکات خود را بر او و اهل بیتش ارزانى داشت و او را به وفادارى ستود.[۲۲]
- او را به وصف "حلیم" و "أواه" و "منیب" توصیف کرد.[۲۳]
- و نیز او را مدح کرده به این که امتى خداپرست و حنیف بوده و هرگز شرک نورزیده و همواره شکرگزار نعمت هایش بوده و این که او را برگزید و به راه راست هدایت نمود و به او اجر دنیوى داده و او در آخرت از صالحین است.[۲۴]
- ابراهیم علیهالسلام پیغمبرى صدیق بود[۲۵] و قرآن او را از بندگان مؤمن و از نیکوکاران شمرده و به او سلام کرده است[۲۶] و او را از کسانى دانسته که "صاحبان ایدى و ابصارند" و خداوند با یاد قیامت خالصشان کرده است.[۲۷]
- خداوند او را امام قرار داد[۲۸] و او را یکى از پنج پیغمبرى دانسته که اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بودند.[۲۹]
- خداوند او را علم، حکمت، کتاب، ملک و هدایت ارزانى داشته و هدایت او را در نسل و اعقاب او کلمه باقیه قرار داده[۳۰] و نیز خداوند نبوت و کتاب را در ذریه او گذاشت[۳۱] و براى او در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار داد.[۳۲]
این بود فهرست آن مناصب الهى و مقامات عبودیتى که خداوند به ابراهیم ارزانى داشته و در قرآن از آن اسم برده است و قرآن کریم فضایل و کرامات هیچیک از انبیاء کرام را به این تفصیل ذکر نفرموده و خواننده عزیز مى تواند شرح و تفصیل هر یک از آن مقامات را در تفسیر آیه مربوط به آن در مجلدات قبلى و یا بعدى مطالعه بفرماید.
آرى، قرآن کریم به منظور حفظ شخصیت و حیات ابراهیم علیهالسلام، دین استوار ما را هم "اسلام" نامیده و آن را به ابراهیم علیهالسلام نسبت داده و فرموده: «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ»[۳۳] و نیز فرموده: «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».[۳۴]
خداوند کعبه اى را که آن جناب ساخت، "بیت الحرام" و قبله عالمیان قرار داد و براى زیارت آن مناسک حج را تشریع نمود تا بدین وسیله یاد مهاجرتش را به آن دیار و اسکان همسر و فرزندش را در آنجا و خاطره ذبح فرزند و توجهاتش به خدا و آزار و محنت هایى را که در راه خدا دیده، زنده نگاه بدارد.
آثار پربرکت ابراهیم علیهالسلام در جامعه بشرى
از جمله آثارى که ابراهیم علیهالسلام از خود به یادگار گذاشت، یکى دین توحید است زیرا از آن روز تاکنون هر فرد و جامعه اى که از این نعمت برخوردار شده، از برکت وجود آن جناب بوده است. امروز هم ادیانى که به ظاهر دین توحید خوانده مى شوند از یادگارها و آثار وجودى او مى باشند، یکى از آن ادیان دین یهود است که منتهى و منتسب به موسى بن عمران علیهالسلام است و موسى بن عمران یکى از فرزندان ابراهیم علیهالسلام شمرده مى شود، براى این که نسب او به اسرائیل یعنى یعقوب بن اسحاق علیهالسلام منتهى مى گردد و اسحاق علیهالسلام فرزند ابراهیم علیهالسلام است.
یکى دیگر دین نصرانیت است که منتهى به عیسى بن مریم علیهالسلام مى شود و نسب عیسى بن مریم علیهالسلام نیز به ابراهیم علیهالسلام مى رسد و همچنین دین اسلام که از جمله ادیان توحید است، چون این دین مبین منسوب به رسول خدا محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله است و نسبت آن جناب نیز به اسماعیل ذبیح علیهالسلام فرزند ابراهیم خلیل علیهالسلام منتهى مى شود.
پس مى توان گفت دین توحید در دنیا از آثار و برکات آن جناب است. علاوه بر اصل توحید، برخى از فروعات دینى مانند: نماز، زکات، حج، مباح بودن گوشت چارپایان، تبرى از دشمنان خدا، تحیت (سلام) گفتن و احکام ده گانه مربوط به طهارت و تنظیف - که پنج حکم آن مربوط به سر و پنج حکم دیگرش مربوط به سایر اعضاى بدن است -، نیز از آن حضرت به یادگار مانده است. اما پنج حکم مربوط به سر: گرفتن آبخور (سبیل)، گذاشتن ریش، بافتن گیسوان، مسواک کردن و خلال نمودن دندانها، مى باشد و اما پنج حکمى که مربوط به سایر اعضاى بدن مى باشند، عبارتند از: تراشیدن و ازاله مو از بدن، ختنه کردن، ناخن گرفتن، غسل جنابت و شستشوى با آب.
بلکه همان طورى که در بحث هاى قبل مفصلا گذشت، مى توان گفت آنچه سنت پسندیده - چه اعتقادى و چه عملى - که در جوامع بشرى یافت مى شود همه از آثار نبوت انبیاء علیهمالسلام است که یکى از بزرگان این سلسله جلیل ابراهیم خلیل علیهالسلام است پس آن حضرت حق بزرگى به گردن جامعه بشریت دارد، حال چه این که بشر خودش بداند و ملتفت باشد یا نباشد.
وفات حضرت ابراهیم علیه السلام
مدت زندگانی حضرت ابراهیم علیه السلام را از 175 تا 200 سال نوشته اند. وی در مزرعه اش به نام «حبرون» مدفون است که امروزه آن را شهر الخلیل مینامند.
پانویس
بگو پروردگار من مرا به راه راست هدایت نمود، دینى است استوار و ملت و کیش معتدل و ابراهیم از مشرکین نبود. (سوره انعام، آیه 161)
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.