حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ از بنیاسرائیل بود و زبانش عبری و در بیت المقدس دعوی نبوت کرد و مردم آنجا هم عبری بودند و به او ایمان نیاوردند، مگر اندکی که ما از حال آنها اطلاع نداریم؛ اما چند تن از مردم بیت المقدس که زبان یونانی میدانستند، در شهرهای آسیای صغیر متفرق گشتند و مردم را به دین حضرت مسیح دعوت کردند و کتابهایی به زبان یونانی نوشتند، در آن مطالبی گنجانیدند و به مردم یونان و روم گفتند: عیسی چنین گفت و چنان کرد. آنهایی که حضرت عیسی را دیده بودند و شاهد اعمال و اقوال او بودند و زبان او را میدانستند، در فلسطین بودند و حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ را به پیغمبری قبول نکردند و آن حکایتهایی که به زبان یونانی نوشته شده است، مجعول دانستند و آنها که این کتب و حکایات را قبول کردند، مردم دور بودند که نه شهر بیت المقدس را دیدند و نه حضرت مسیح را مشاهده کردند و نه زبان او را میدانستند، اگر داستانهایی که در انجیل نوشتند، دروغ هم بود، نه نویسندگان مانعی از نوشتن و نه شنوندگان راهی به تکذیب داشتند.
←← بیان یک نمونه
مثلاً در انجیل متی است که چون حضرت مسیح متولد شد، چند تن مجوس از شرق آمدند و پرسیدند آن پادشاه یهود که تازه متولد شد کجاست؟ ما ستاره او را در مشرق دیدیم. آنها نشان ندادند، ناگاه همان ستاره را دیدند در آسمان حرکت کرد تا بالای آن خانه که حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ در آن خانه بود ایستاد، دانستند در آن خانه است.
یک چنین حکایتی که قطعاً مجعول است، در انجیل نوشتند و باک از رسوایی نداشتند، برای آنکه به زبان عبری برای اهل بیت المقدس ننوشتند؛ بلکه برای غریبان نوشتند و در غریبی لاف بسیار توان زد. ما یقین داریم که هیچ منجم معتقد نیست با ولادت هر کس ستارهای پیدا میشود و بالای سر او حرکت میکند، نه مجوس به این معتقدند و نه غیر مجوس. نیز گوییم قدمای مسیحیان در کشته شدن حضرت مسیح اختلاف داشتند. در بعضی انجیلها مرقوم بود که اصلاً آن حضرت کشته نشد، با آنکه اگر کسی در شهری کشته شود، از کثرت توجه مردم به این امور مخفی نمیماند. خصوصاً به دار آویختن؛ اما چون نویسندگان انجیل برای غربا و به زبان غربا نوشتند و این غربا در بیت المقدس نبودند تا از حقیقت کشته شدن یا نشدن آن حضرت آگاه باشند، نویسندگان انجیل با آزادی تمام هر چه مصلحت دانستند، نوشتند و باک نداشتند. سیصد سال پس از حضرت مسیح مجلسی تشکیل دادند و علمای نصاری مشورت کردند که چگونه باید اختلاف در این امور را برانداخت، رأیشان بر این شد که از میان انجیلها چهار انجیل انتخاب کنند و مطالب آنها را صحیح دانند و مابقی که حد و حصر نداشت، باطل دانند و کشته نشدن آن حضرت در انجیلها مردود قرار گرفت و غیر رسمی شد. [۱]
← ۲. وجود تناقض و تحریف در انجیل
دلیل دوم بر نارسایی دین مسیحیت، وجود موارد متعدد از تناقض و تحریف در کتاب انجیل امروزی است. برای اطلاع بیشتر به کتابهای "راه سعادت" تألیف علامه شعرانی [۲] و "اظهار الحق"، تألیف فاضل هندی و "قرآن و کتابهای آسمانی دیگر"، تألیف شهید هاشمی نژاد مراجعه نمایید.
← ۳. ناسازگاری با مبانی منطق و عقل
دلیل سوم، ناسازگاری بعضی از اعتقادات مسیحیت با مبانی منطق و عقل است؛ مثلاً اینکه معتقدند خدای پسر، به شکل انسان مجسم شد، گناهان بشر را بر خود میگیرد و با تحمل رنج صلیب، کفاره گناهان میگردد. در انجیل یوحنا چنین میخوانیم: زیرا خداوند، جهان را اینقدر محبت نموده که پسر یگانه خود را داد، تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد؛ بلکه حیات جاودانی یابد؛ زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند؛ بلکه تا بهوسیله او جهان نجات یابد. [۳]
در مورد دین یهودیت نیز همین اشکالها وجود دارد؛ زیرا:
← اولاً: متعدد بودن تورات
تورات دارای سه نسخه است:
۱. نسخه عبرانی که نزد یهود و علمای پروتستان معتبر است.
۲. نسخه سامری که نزد سامریها (طایفه دیگری از بنیاسرائیل) معتبر است.
۳. نسخه یونانی که علمای مسیحی غیر پروتستان آن را معتبر میشمارند.
نسخه سامریان فقط شامل پنج کتاب موسی ـ علیهالسلام ـ و کتاب یوشع و داوران است و کتب دیگر عهد عتیق را معتبر نمیشمارد. مدت زمان و فاصله بین خلقت حضرت آدم تا طوفان نوح در نسخه اول ۱۶۵۶ سال و در نسخه دوم ۱۳۰۷ و در نسخه سوم ۱۳۶۲ سال است. پس هر سه نسخه نمیتوانند صحیح باشند؛ بلکه یکی باید معتبر و صحیح باشد و آنهم معلوم نیست کدام است. [۴]
← ثانیاً: وجود مطالب کذب در تورات
در تورات نیز مطالبی وجود دارد که برای عقل انسانی قابل پذیرش نیست.
مثلاً در تورات خدا بهصورت انسانی معرفی شده که راه میرود، آواز میخواند، دروغگو و فریبکار است؛ زیرا به آدم گفته است که اگر از درخت نیک و بد بخورد، خواهد مرد؛ ولی آدم و حوا از میوه آن درخت خوردند و نهتنها نمردند، بلکه به نیک و بد هم آشنا شدند. [۵]
و یا داستان کشتی گرفتن خدا با حضرت یعقوب که در تورات آمده است. [۶]
دلایل حقانبت دین اسلام:
← ۱. زنده و جاوید بودن معجزه دین اسلام
چون معجزه اصلی این دین "قرآن" است که از نوع کتاب و منطق و دانش است ـ برخلاف معجزه انبیا ی گذشته که از نوع امور محسوس بودهاند ـ به همین جهت همیشه زنده و متکی به خود است و وابسته به حضور و حیات مختص پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیست؛ به همین جهت معجزه اسلام جاودانی و ابدی است.
علاوه بر اینکه قرآن با اعلان تحدی و مبارز طلبیدن دمبهدم به جهانیان، حیات و جاودانگی خود را اعلام مینماید: «و اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کردیم شک و تردید دارید، یک سوره همانند آن بیاورید». [۷]
← ۲. تحریف نشدن قرآن
یعنی هیچ تغییر و دگرگونی در او ایجاد نشده است.
چون علاوه بر وعده خداوند که فرموده من قرآن را حفظ میکنم، [۸] شخص پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ عنایت خاصی به حفظ دقیق آن داشته است،
اولاً: به عدهای که به کاتبان وحی معروفاند، دستور میدادند تا آیات و سورهها را مکتوب نمایند؛
ثانیاً: تشویق فراوان اصحاب و یاران به حفظ قرآن، لذا عده زیادی در زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به حافظان قرآن معروف بودند؛
ثالثاً: ترغیب به قرائت، یعنی آنکه دقیقاً باید الفاظ با خصوصیات لفظی و تجویدی قرائت گردد، نه صرف مطالعه و دریافت مفاهیم. [۹]
این عوامل باعث شده تا قرآن از آفت تحریف مصون بماند.
← ۳. خاتمیت پیامبر اسلام
سومین راه برای اثبات حقانیت اسلام، توجه به مسئله خاتمیت پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است؛ چون متون دینی اسلام [۱۰] [۱۱] تأکید دارند که پیامبر اسلام آخرین پیامبر خداست و بعد از او پیامبری نخواهد آمد.
در همه جوامع بشری آخرین دستورالعمل یک مدیر و کارفرما، ملاک عمل قرار میگیرد و لازم الاجراء خواهد بود. با آمدن دستورالعمل جدید، قبلیها خودبهخود لغو میشوند.
در متون دینی ادیان دیگر نیامده که پیامبرشان آخرین فرستاده خداست؛ بلکه به نوعی بشارت به ظهور پیامبر اسلام را به پیروان خود دادهاند؛ [۱۲] [۱۳] یعنی به نوعی موقتی بودن خود را بیان نمودهاند.
← ۴. جامعیت اسلام
مطلب چهارم که باید در نظر داشت، مسئله جامعیت اسلام است که اسلام در ابعاد مختلف و متعدد روحی و روانی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی زندگی انسان دارای تعالیم است. برای شناخت بهتر جامعیت و برتری مفاهیم دینی اسلام، باید مطالعه مقایسهای بین محتوای متون مقدس دین اسلام و محتوای ادیان دیگر صورت گیرد. در آن صورت برتری و جامعیت تعالیم دینی اسلام در ابواب اعتقادی، توحید و صفات خداوند و اخلاق فردی و اجتماعی، حقوق، اقتصاد، سیاست و حکومت و ... آشکار و روشن میشود.
← ۵. داشتن سند و تاریخ معتبر
نکته پنجم این است که در میان ادیان موجود در جهان امروز تنها دینی که دارای تاریخی زنده و معتبر است، اسلام است که مورخان حتی جزئیات دوران کودکی پیامبر را نیز ضبط کردند؛ درحالیکه بقیه ادیان دارای سند تاریخی معتبر نیستند. به همین جهت برخی از متفکران غربی حتی در وجود حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ شک دارند و اگر قرآن ما مسلمانها نام حضرت مسیح و دیگر انبیا را ذکر نمیکرد، شاید دین مسیح و یهود و پیامبرشان دارای چنین رسمیت و رواجی در جامعه بشری نبودند. [۱۴]
۱. | ↑ شعرانی، ابوالحسن، راه سعادت، ص ۱۸۷ ـ ۱۸۸، ۱۹۷ ـ ۲۲۱، ناشر کتابخانه صدوق، چاپ سوم، بهار ۱۳۶۳. |
۲. | ↑ شعرانی، ابوالحسن، راه سعادت، ص ۱۸۷ ـ ۱۸۸ و ۱۹۷ ـ ۲۲۱، ناشر کتابخانه صدوق، چاپ سوم، بهار ۱۳۶۳. |
۳. | ↑ انجیل یوحنا، ۳، ۱۶ ـ ۱۷. |
۴. | ↑ شعرانی، ابوالحسن، راه سعادت، ص ۲۰۶ و ۲۰۷، ناشر کتابخانه صدوق، چاپ سوم، بهار ۱۳۶۳. |
۵. | ↑ تورات، سفر پیدایش، باب دوم و سوم. |
۶. | ↑ تورات، سفر پیدایش، باب ۳۲، آیه ۲۵. |
۷. | ↑ بقره (۲)، آیه ۲۳. |
۸. | ↑ حجر (۱۵)، آیه ۹. |
۹. | ↑ شعرانی، ابوالحسن، راه سعادت، ص ۲۲، ۲۴، ۲۵ و ۲۱۵، ناشر کتابخانه صدوق، چاپ سوم، بهار ۱۳۶۳. |
۱۰. | ↑ احزاب (۳۳)، آیه ۴۰. |
۱۱. | ↑ صحیح بخاری، ج ۴، ص ۲۵۰. |
۱۲. | ↑ شعرانی، ابوالحسن، راه سعادت، ص ۲۲۶ ـ ۲۴۱، ناشر کتابخانه صدوق، چاپ سوم، بهار ۱۳۶۳. |
۱۳. | ↑ انجیل یوحنا، ۱۴:۱۷ و من از پدر خواهم خواست و او «فارقلیط» تسلیدهنده دیگر به شما خواهد داد تا به ابد با شما خواهد ماند (حکمش و شریعتش نسخنشدنی است). |
۱۴. | ↑ شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۴. |
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.