شبهه: در یکی از شبهاتی که مطرح شده آمده است: با توجه به تشریع جهاد در اسلام و آیات فراوانی که در موضوع جنگ و جهاد در قرآن وجود دارد و نیز سیره پیشوایان اسلام، آیا باز هم میتوان گفت اسلام دین جنگ و شمشیر نیست بلکه آیین صلح است؟!
نقد و بررسی:
اسلام خاتم ادیان الهی است و تمام احکام و قوانین آن در راستای رشد، ترقی و تکامل همهجانبه انسانهاست؛ این ظرفیت و کارکرد با اهمیت، به خاطر این است که اساسا احکام و آموزههای دین اسلام، منطبق و هماهنگ با فطرت انسانی است. قانون جهاد یکی از مهمترین احکام و آموزههای اسلام است که برای دفاع از توحید و رفع موانع و عوامل مزاحم از مسیر حرکت تکاملی انسان، وضع و تشریع شده است.
در طول تاریخ حیات اسلام، برخی به دلیل عدم شناخت کافی از فلسفه تشریع جهاد، یا از روی غرضورزی - بخصوص مستشرقین - اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشیر برای تحمیل عقیده ساختهاند و به این ترتیب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار دادهاند.
«منتسکیو» می گوید: «دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده است، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث سختی و شدت شده است و اخلاق و روحیات مردم را شدید می کند».(1)
قاضی «لوریمر» ضمن نوشتهای که در سال 1883م نشر داد، می نویسد: «مادام که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام حتّی با کلیمی ها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسئله لاینحلی خواهد بود».(2) مجیدی خدوری - مسیحی عراقی الاصل - ادعا میکند: «هدف اسلام و مسیحیت ایجاد دین واحد و امپراتوری وسیع جهانی است؛ به گونهای که نه در حال جنگ و نه در حال صلح، دیگر دولتها را به رسمیت نمی شناسند.... هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله بعدی و تشکیل حکومت واحد جهانی نیست.... اسلام چون از مسلمان کردن همه مردم عاجز بود، فرقههای غیر مسلمانی که خارج از قلمروِ اسلامی زندگی میکردند، بتدریج با آنها رابطه برقرار میکرد.... روابط کشور اسلامی با دیگران براساس رضایت طرفین نبوده، بلکه مبتنی بر تفاسیر سیاسی - اخلاقی دولت اسلامی و حاکمیت برتر آن و عدم شناسایی دیگران است».(3)
«برناردلوییس» خاورشناس انگلیسی، معتقد است: «اسلام خود را تنها دین بر حق، نهایی و جهانی میشناسد و براساس تفوق و برتری مسلمانان و کشور اسلامی، سیاستگذاری کرده است و جهان را به دو ناحیه دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نموده و بین آن دو، حالت جنگ دائمی برقرار کرده است، تا زمانی که جهان را تحت کنترل خود آورد... حکومت اسلامی همواره بر این عقیده است که همه مردم جهان یا باید مسلمان شوند، یا خود را برای جنگ با اسلام آماده کنند. این اعتقاد تا زمان شکست امپراتوری عثمانی و جریان تسخیر دین در سال 1529م ادامه داشت؛ تنها در این زمان بود که اصل شناسایی از سوی حکومت اسلامی مطرح گردید و ایجاد روابط دوستانه و دیپلماسی با جهان غیر مسلمان آغاز شد».(4)
ادعاهای مزبور، بر این پیشفرض استوار است که ماهیت حقوق بینالملل اسلامی، «حقوق جنگ» است و اسلام دین شمشیر است؛ و جهاد اسلامی را دلیل بر مدعاشان آوردهاند.
این ادعاها، امروزه به صورت دیگری و در قالب شبهات نوین عنوان میشود اسلام دین خشونت است؛ اسلام دین جنگ و شمشیر است؛ جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام آزادی عقیده مغایرت دارد و.... به بیان دیگر، شبهاتی که در این زمان مطرح میشود تازگی ندارد.
منشأ اتهامات فوق الذکر، اگر نگوییم اغراض سیاسی است، عدم تفکیک میان نظر و عمل است. چه اینکه گاه شکاف عمیقی بین آن دو پدید می آید. بایستی میان دیدگاه اصیل اسلام با آنچه که در عمل، بعضی از حکام و فرمانروایان کشورهای اسلامی مرتکب شدهاند - و در بسیاری از مواقع عملکرد آنان مطابق با موازین اسلامی نبوده است - تفاوت قائل شد. خلط بین نظر و عمل ،اکثر مستشرقان و حتّی بعضی از نویسندگان مسلمان را به خطا و انحراف کشانده است؛ زیرا آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را براساس رفتار بعضی حکّام در بعضی از مقاطع تاریخ - سیاست جنگ و گریز حکومتها - ارائه کردهاند. از بارزین نمونه ایناشتباهات، ادعاهای سابق الذکر است که سؤال های زیر را در اذهان تداعی می کند:
آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است؟ آیا جهاد برای تحمیل عقیده بر دیگران یا کشور گشایی و یا تملک منابع حیاتی است؟ آیا روابط بینالمللی اسلام با دیگران، تنها براساس جهاد و جنگ مداوم، قابل تفسیر است؟
برای دستیابی به پاسخ مناسب، مقتضای حکم عقل و عدالت و انصاف، آن است که یک پژوهشگر، منابع معتبر اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظرکند. ملاک حقیقی در این زمینه قرآن کریم و عملکرد پیامبر اسلام(صلیالله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) است، نه رفتار حکومت های خودکامه ای که به جای خدمت به اسلام، خیانت روا داشتند.
جایگاه و اهداف جهاد در اسلام
ما در این مقاله با رعایت اختصار به بیان دو مطلب بسنده می کنیم: یکی جایگاه و ارزش جهاد در اسلام و دیگری اهداف جهاد در اسلام.(5)
الف) جایگاه و ارزش جهاد
اصولاً جهاد یکی از نشانه های موجود زنده و یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات زنده برای بقای خود با عوامل نابودی خود در حال مبارزه اند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
از آنجا که هدف از آفرینش انسان، نیل او به کمال واقعی است، تشریع جهاد در اسلام، برای رفع موانع از مسیر حرکت تکاملی انسان امری لازم و ضروری می نماید؛ بنا بر این، وجود قانون جهاد با اهداف عالی ای که دارد، نه تنها مایه تعجب، که از افتخارات دین اسلام است.
امام علی(ع) میفرماید: «اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّهًْ، فتحه اللَّه لخاصّة اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللَّه الحصینهًْ و جنّته الوثیقه»(6)؛ جهاد، دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی خواص اولیای خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم الهی و سپر مطمئن خداوند است.
خداوند جهاد را برای ارجمندی اسلام فرض و واجب کرده است؛(7) چه اینکه در اسلام همه چیز بر محور توصیه ها، نصایح و اندرزها دور نمی زند، بلکه در مواردی مبارزه جدی با دشمنان دین لازم است.
به فرموده علامه طباطبایی (ره): «دفاع مسلحانه و قتال، آخرین وسیله دفاع برای یک مسلمان است؛ وقتی به آن متوسل میشوند که راه های دیگر به نتیجه نرسد؛ مانند آخرین دوا که همان داغ کردن است. وقتی به آن متوسل می شوند که دواهای دیگر نتیجه ندهد. چون در قتال نیز بشر اقدام می کند به اینکه بعضی از اجزای بدن یا افراد اجتماع از بین بروند، تا بقیه نجات یابند؛ و این سنّتی است که در جوامع بشری جریان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتی است فطری که در بشر جاری است».(8)
پس از آشنایی اجمالی با ارزش جهاد، اینک به اختصار به تبیین اهداف جهاد و از دیدگاه اسلامی می پردازیم.
ب) اهداف جهاد
معرّفی جهادی که قرآن به آن دستور داده و اهداف والایی که از این فرمان دارد، به صورت مبسوط و جامع، از حوصله این مقاله بیرون است؛(9) امّا در حد پاسخگویی به سؤالات سابقالذکر، باید دید که جهاد در اسلام چه اهدافی را دنبال می کند.
1- جهاد ابتدایی یا آزادی بخش:خداوند احکام و قوانینی را برای سعادت و تکامل بشر در قالب دین نازل کرده است و پیامبر اکرم همانند سایر انبیای الهی، وظیفه دارد این احکام را به مردم ابلاغ کند و انسانها را به توحید فرا بخواند. کار پیامبر ابلاغ دعوت خدا و بیدار کردن فطرتهای خفته و غفلت زده است. پیامبر مأمور نیست که با زور و قوه قهریه مردم را به پذیرش اسلام و ارزشهای اسلامی مجبور کند. اساسا چنین کاری نه شدنی است و اگر ممکن هم باشد، سودمند نخواهد بود. اما اگر کسانی بخواهند مانع دعوت او شوند و از ابلاغ پیام الهی جلوگیری کنند و مردمی را در جهل و غفلت نگه دارند و مانع از شنیدن سخن حق شوند، پیامبر اگر مصلحت باشد و بتواند، با آنان میجنگد تا مردم تحت ستم و تزویر را رها کرده و در موقعیت انتخاب و هدایت قرار دهد. دعوت به توحید و یکتاپرستی مراحلی دارد؛ گاهی اگر با روشهای مسالمتجویانه ممکن نباشد، باید با توسل به زور موانع را - اعم از فرد یا گروه - از سر راه دعوت بردارد و زمینه تبلیغ و ارشاد را فراهم کند. به بیان دیگر، این حق مسلم همه انسانها است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبولی دعوت آنها آزاد باشند؛ حال اگر کسی یا کسانی بخواهند آنها را از این حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد شوند، طرفداران دین، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی، از هر وسیلهای استفاده کنند و از اینجا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن می شود.
علاّمه طباطبایی(ره) ضمناشاره به برداشت ناروایی که بعضی از افراد از آیات جهاد کرده اند، می نویسد:(10)
«... پس از دعوت مسالمت جویانه و تحمل رنجها و دفاع از حق تمامیت خویش، جهاد ابتدایی است که دفاع از حق انسان و کلمه توحید است. اسلام هیچ گاه قبل از اتمام حجت بر کافران و دعوت آنان به اسلام به شیوه نیکو، اقدام به جهاد نکرده است؛ چنانکه سیره پیامبر(ص) چنین بود. خداوند میفرماید: مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن(11). این آیه، مطلق است، لذا خداوند می فرماید: تا آنها که هلاک (گمراه) میشوند از روی اتمام حجت باشد و هر که زنده میشود (هدایت می یابد) از روی دلیل روشن باشد».(12)
از بیان ایشان استفاده میشود که جهاد ابتدایی نیز در حقیقت، دفاع از توحید و رسالت توحیدی است؛ دفاع از انسانیت و حق مشروع و فطرت حقجوی انسان است. بعضی این حقیقت را چنین بیان کرده اند: «روح جهاد، دفاع است نه تهاجم»(13)
2- جهاد دفاعی: تمام قوانین آسمانی و بشری، اصل دفاع از خویشتن را به رسمیت شناختهاند و به فرد یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شدهاند، حق میدهند که برای دفاع از خویشتن به پا خیزند و آنچه در قدرت دارند به کار برند و از هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فرو گذار نکنند. این نوع جهاد را «جهاد دفاعی» می نامند. اغلب جنگهای صدر اسلام جنبه دفاعی داشته است.
در نخستین آیاتی که اجازه جهاد برای مسلمانان صادر شده است، به فلسفه تشریع جهاد تصریح شده است. در اینکه اولین آیه مربوط به جهاد کدام است، بین مفسرّان بحث است.(14) بعضی این آیه را اولین آیه جهاد حساب کرده اند: «به آنها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا قادر بر نصرت آنها است؛ همانها که به ناحق از خانه خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، (و این نبود) جز اینکه میگفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضی از آنها را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده میشود ویران میگردد و خداوند کسانی که او را یاری کنند، (از آیین او دفاع کنند) یاری میکند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است.» (حج/39 و 40)
به نظر می رسد که تعبیر «اذن» که در آیه به کار رفته است، تناسب بیشتری با اولین آیه جهاد بودن دارد.(15)
در هر حال در این آیه مبارکه، به دو حکمت مهم از فلسفههای جهاداشاره شده است: نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم.»حق مسلم طبیعی و فطری و عقلی مظلوم است که تن به ظلم ندهد و فریاد کند و از هر طریق ممکن، دست ستمگر را از حقوق خود کوتاه سازد. دیگری، جهاد در برابر طاغوتهایی است که قصد محو نام خدا را از دلها و ویران کردن عبادتگاههایی دارند که مرکز بیداری افکار است. در برابر این گروه نیز باید قیام کرد تا نتوانند مردم را تخدیر کرده و آنان را برده و بنده خود سازند و در نهایت، یاد الهی را از خاطرهها محو کنند.
در دنیای امروز که دشمنان از طریق تهاجم فرهنگی و تبلیغات سوء تلاش دارند بطور مرموز (که متعرض وجود فیزیکی معابد و مساجد هم نیستند)، توده مردم را از این مراکز بیداری افکار دور سازند و به این ترتیب این مراکز را عملاً به ویرانهای تبدیل کنند.
بنابر این، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردی که طرف، پایبندی به هیچ قانون و منطقی ندارد و حرف حساب را نمیفهمد، لازم و ضروری مینماید.
آیا کسانی که تنها به جرم «لا اله الا اللّه» گفتن از خانه و کاشانهشان آواره میشوند، میتوانند در برابر ظالم سکوت کنند؟ آیا کشوری مانند اسراییل که تمام قوانین بین المللی و اخطارها و تصویب نامه های سازمانهای جهانی را که مورد وفاق ملتها است و تمام قوانین بشری و دینی را نادیده می انگارد و استکبار جهانی و در رأس همه، آمریکا از آن حمایت می کند، آیا اینها منطق و مذاکره را می فهمند؟ یادآوری این مثال برای آن است که اگر از انحصار ذهن بیرون بیاییم و به واقعیات موجود در جوامع انسانی نگاه کنیم، یقین خواهیم کرد که در بعضی از موارد، چارهای جز توسل به جهاد و زور نیست و این هم از ناتوانی منطق اسلام نیست؛ بلکه عدم صلاحیت جبّاران برای پذیرش صحیح است. بدون شک در مواردی که منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است. جهاد در واقع راهی است که دشمن در پیش پای مجاهدان راه خدا میگذارد، نه اینکه انتخاب اولیه آنها باشد. وقتی دشمن، همه راههای مسالمتجویانه را میبندد و با رفتار و حتی گفتار خود بر طبل جنگ میکوبد، آیا چارهای جز جنگیدن و از شرف و شرافت خویش دفاع کردن میماند؟!
3- جهاد برای حمایت از مظلومان: حمایت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود. در قرآن کریم به این اصلاشاره شده است: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شدهاند، پیکار نمی کنید؟ همان افراد (ستمدیده ای) که می گویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر و برای ما از سوی خود، ولیّی قرار ده و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما! (16)
به این ترتیب، قرآن از مسلمانان میخواهد که هم در راه خدا و هم رهایی مستضعفان مظلوم جهاد کنند.
4- جهاد برای محو شرک و بتپرستی و رفع فتنه: اسلام در عین اینکه آزادی عقیده را محترم می شمارد و اکراه و اجبار در پذیرش دین را قبول ندارد، امّا نسبت به شرک و بت پرستی، سختگیر است؛ زیرا شرک و بتپرستی، نه دین است و نه آیین و نه قابل احترام است؛ بلکه یک نوع خرافه و انحراف و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید ریشه کن شود: «و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه و یکون الدّین للّه»(17)؛ و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بتپرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا شود.
اسلام می گوید: باید صفحه زمین از آلودگی به شرک و بتپرستی پاک شود و به همه مسلمانان نوید میدهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر جهان حاکم خواهد شد و بتپرستی و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت.
از آنچه که تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن میشود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسیله سلطه جویی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم کاشف الغطاء (ره) در این زمینه چنین به تشریح دیدگاه اسلام می پردازد: «حقیقت و گوهر اسلام ایمان و عقیده است و کسانی که ادعا می کنند اسلام با جنگ و شمشیر پیام خود را نشر داده و بر ملتها چیره شده است، اشتباه می کنند. اسلام ایمان و عقیده است و آن با جبر و اکراه حاصل نمیشود، بلکه تنها در برابر حجت و برهان است که تسلیم و انقیاد ممکن می شود. قرآن در آیات متعددی اعلام داشته که اکراه و اجباری در دین وجود ندارد»(18) و اگر اسلام شمشیر به کار میبرد، برای در هم کوباندن ستمگران و برداشتن شرّ آنها از سر ملت ها است؛ همان ستمگرانی که به حجت و برهان گردن نمینهند. اسلام از زور برای رفع موانع از سر راه آزادی و آگاهی ملّتها استفاده میکنند».(19)
امام خمینی - احیاگر اندیشه ناب اسلام محمدی - می گوید: «اولاً ما به تبع اسلام، همیشه با جنگ مخالفیم و میل داریم که بین همه کشورها، آرامش و صلح باشد؛ لیکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، همه ملت ما جنگجو است»(20).
محمد شلتوت - فقیه مصری - از کسانی است که صلح را مبنای روابط طبیعی اسلام و دیگر ملتها دانسته و با تکیه بر وحدت بشری(21) و برابری همه انسانها در وظایف و حقوق چنین می گوید: «اسلام از همین رو سیاست صلحجویانهای را به مسلمانان توصیه کرده تا بر گونه های روابط آنان حاکم باشد. بدین لحاظ، صلح به عنوان حالت اصلی رابطه میان انسانها، زمینه همکاری و آشنایی شان را فراهم آورد و موجباشاعه نیکی میان همگان شود. از این رو، اسلام تنها چیزی که از غیر مسلمانان انتظار دارد، این است که مزاحمت خود را از حریم دعوت و پیروان این آیین به دور نگاه دارند؛ امّا اینکه خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز!: «آیا تو مردم را به اجبار وامیداری که ایمان بیاورند؟(22) او در ادامه میگوید: «اسلام هرگز این حالت طبیعی و اصیل را رها نمیکند؛ مادام که دستی به خصومت به سویش دراز نشود. امّا در صورتی که تجاوز و کارشکنی در کار باشد، اسلام به پیروانش اجازه داده که تجاوز را با تجاوز دفع کنند، تازه آن هم به این نیست که بار دیگر جوّ مسالمت آمیزی پدید آید».(23)
از مجموع مطالبی که بیان شد به این نتیجه میرسیم که تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یکدیگرند؛ چه اینکه در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همه چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمیزند؛ لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمینهند تشریع شده است. جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامه های اسلامی اند. اهدافی که در قرآن برای جهاد ذکر شده، کاملاً منطقی و قابل عرضه بر دوست و دشمن است. منتها برای کسانی که اطلاع دقیقی از فلسفه تشریع جهاد در اسلام ندارند، فهم این مطلب تا حدودی دشوار مینماید. در حقیقت یکی از مهمترین عوامل حفظ و پایداری صلح و دوستی، جنگ و جهاد رهاییبخش است! علاوهبر این به نظر میرسد وحشت یک عدهای از پیشرفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوی و برنامه های حساب شده، موجب شده است که از اسلام چهره دروغین و وحشتناکی بسازند تا جلو پیشرفت اسلام را در جهان بگیرند؛ امّا غافل از آنکه این وعده حتمی قرآن است که روزی اسلام جهان را فرا خواهد گرفت: «او کسی است که رسولش را با هدایت (دلایل روشن و براهین آشکار) و دین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند». (24)
پینوشتها:
1) منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، (تهران: امیرکبیر، 1349، چاپ 6)، ص 671.
2) جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، (چاپ ادنبورک، 1883م) ج 1، ص 101، به نقل از: مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه غلامرضا سعیدی، تهران: اقبال و شرکا، 1355، ص 423.
3) مجید خدوری، همان، صص 72 - 73.
4) حمید بهزادی، نشریه دانشکده حقوق و علوم سیاسی: روابط بینالمللی اسلام در دوره امپراتوری عثمانی، شماره 12، زمستان 1351، دانشگاه تهران، صص 116 - 117.
5) برای اطلاعات بیشتر در زمینه فلسفه تشریع جهاد، ر. ک: علامه سیدمحمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 94، ذیل آیات 195 - 190 سوره بقره؛ مرتضی مطهری، جهاد، تهران: صدرا؛ حسین نوری، جهاد، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366.
6) نهجالبلاغه، تحقیق صبحی الصالح، قم: مؤسسه دارالهجرة، 1407 ه ق، ص 69، خ 27؛ ر. ک: محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359، ج 5، ص 258 به بعد؛ ر. ک: حسین شفایی، جنگ و جهاد در نهجالبلاغه، قم: دفتر نشر انتشارات اسلامی، بیتا، ص 9 به بعد.
7) نهجالبلاغه، همان، ص 512، حکمت 252.
8) علامه سید محمدحسین طباطبایی، ترجمه و تفسیر المیزان، ج 14، ص 545.
9) ر. ک. محمدتقی مصباح یزدی، جزوه حقوق و سیاست، ص 2135 ،جنگ از دیدگاه قرآن کریم؛ و ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 25 به بعد.
10) محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 99 ذیل آیه 190، سوره بقره.
11) نحل،، آیه 125.
12) انفال، آیه 42.
13) پیام قرآن، ج 10، ص 332.
14) ر. ک: المیزان، ج 14، ص 419. عدهای آیه 39 سوره حج، بعضی، آیه 190 سوره بقره و بعضی آیه 111 سوره توبه را اولین آیه جهاد گفتهاند.
15) ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 10، ص 355.
16) نساء، آیه 75.
17) بقره ،آیه 193.
18) بقره، آیه 256؛ یونس، آیه 99؛ کهف، آیه 29؛ زمر، آیات 14 و 15.
19) محمدحسین کاشف الغطاء، المثل العلیانی الاسلام لا فی بحمدون، بیروت: دارالغدیر للطباعة، ص 46.
20) در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر دوّم، جنگ و جهاد، تهران: سپهر، 1261، ص 126.
21) نساء، آیه 1؛ حجرات، آیه 13.
22) یونس، آیه 99.
23) محمد شلتوت، الاسلام عقیدة و شریعة، بیروت:دار الشرق، ص 453.
24) توبه، آیه 33.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.